سفارش تبلیغ
صبا ویژن
در گذشته مرا برادرى بود که در راه خدا برادریم مى‏نمود . خردى دنیا در دیده‏اش وى را در چشم من بزرگ مى‏داشت ، و شکم بر او سلطه‏اى نداشت ، پس آنچه نمى‏یافت آرزو نمى‏کرد و آنچه را مى‏یافت فراوان به کار نمى‏برد . بیشتر روزهایش را خاموش مى‏ماند ، و اگر سخن مى‏گفت گویندگان را از سخن مى‏ماند و تشنگى پرسندگان را فرو مى‏نشاند . افتاده بود و در دیده‏ها ناتوان ، و به هنگام کار چون شیر بیشه و مار بیابان . تا نزد قاضى نمى‏رفت حجّت نمى‏آورد و کسى را که عذرى داشت . سرزنش نمى‏نمود ، تا عذرش را مى‏شنود . از درد شکوه نمى‏نمود مگر آنگاه که بهبود یافته بود . آنچه را مى‏کرد مى‏گفت و بدانچه نمى‏کرد دهان نمى‏گشود . اگر با او جدال مى‏کردند خاموشى مى‏گزید و اگر در گفتار بر او پیروز مى‏شدند ، در خاموشى مغلوب نمى‏گردید . بر آنچه مى‏شنود حریصتر بود تا آنچه گوید ، و گاهى که او را دو کار پیش مى‏آمد مى‏نگریست که کدام به خواهش نفس نزدیکتر است تا راه مخالف آن را پوید بر شما باد چنین خصلتها را یافتن و در به دست آوردنش بر یکدیگر پیشى گرفتن . و اگر نتوانستید ، بدانید که اندک را به دست آوردن بهتر تا همه را واگذاردن . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :29
بازدید دیروز :11
کل بازدید :69781
تعداد کل یاداشته ها : 28
103/9/5
2:14 ص
موسیقی
پیامهای عمومی ارسال شده
+ ای عشق مدد کن به سامان برسیم ، چون مزرعه تشنه به باران برسیم ، یا من برسم به یار یا یار به من ، یا هردو بمیریم و به پایان برسیم .


+ در ذهن اگر نیافرینمت میمیرم ، از شاخه ای اگر نچینمت میمیرم ، ای عادت چشمان بی حوصله ام ، یک روز اگر نبینمت میمیرم .
+ پرسید به خاطر کی زنده هستی ؟ با اینکه دوست داشتم با تمام وجود داد بزنم به خاطر تو ، بهش گفتم به خاطر هیچکس ، پرسید پس به خاطر چی زنده هستی ؟ با اینکه دلم داد میزد به خاطر دل تو ، با یه بغض غمگین گفتم به خاطر هیچکس ، ازش پرسیدم تو به خاطر چی زنده هستی ؟ درحالی که اخم تو چشماش جمع شده بود گفت : به خاطر کسی که به خاطر هیچ زنده است .